معمولاً جای ساکتی برای مطالعه یا انجام یک کار مشابه دیگر که نیاز به تمرکز دارد پیدا نمیشود. در خانهها اغلب یک تلویزیون روشن است؛ از کوچه و خیابان مدام صدای جارچیها یا وسایل نقلیه میآید و غیره.
یک اپ کاربردی خوب وجود دارد به نام Noisli، هم برای اندروید و هم آیفون. اگر بخواهید روی کامپیوتر هم استفاده کنید سایت دارد https://www.noisli.com.
میتوان در آن یک صدای پسزمینهی دلخواه (صدای مورد علاقهی من صدای باران است، ترکیب شده با با فلوت!) ایجاد کرد و آن را در گوش گذاشت و در فضایی آرام و دلخواه کار کرد. من معمولاً بعد از چند دقیقه دیگر صدای آن را نمی شنوم ولی هست، با این تفاوت که صدای بیرون دیگر اذیت نمیکند.
مسابقه و مقایسه در زندگیهای امروزی بسیار مرسوم است:
- "تو ماشین شاسی بلند چینی داری؟ من یه دونهای کرهای میخرم تا ببینی رییس اینجا کیه!".
- "تو با لیسانس زِپرتیت میخوای به من پز بدی؟ من ارشدم رو که گرفتم میام میکنمش تو چشمت!"
- "تو آیفون 10 داری؟ ما 11شو داریم داداش!".
"سفر میری کیش؟ خاک تو سر گدات کنن! برو یه کم ترکیهای یونانی جایی بلکه از این امّلی دربیای!"
امروزه ما انتخابهای بسیاری در پیش رو داریم: در تحصیل، شغل، ازدواج، شهر محل ست و حتی کشور محل ست! چیزی که در در گذشتههای نه چندان دور اصلاً وجود نداشت.
200 یا حتی 100 سال پیش دغدغهی اغلب مردم این بود که چیزی برای خوردن و سرپناهی امن برای گذران روز و شب داشته باشند. در آن دوران، اغلبِ مردم از شهر محل ست خود خارج نمیشدند، دایرهی دوستان و آشنایانشان اغلب ثابت میماند و در طول عمر هم تغییر چندانی در طرز فکرشان رخ نمیداد، بطوریکه یک پیرمرد 80 ساله یک بچهی 8 ساله بود با ریش و سبیل سفید و قامتی خمیده. همچنین در آن زمانها همه» باید کار میکردند و اگر یک نفر در خانوادهای کار نمیکرد بار تامین معیشت او بر دوش سایرین میافتاد. بنابراین اکثریت جامعه مشغول تامین مایحتاج اولیهی زندگی بودند و کسی فرصت چندانی برای تفکر و تحصیل نداشت و حتی اگر میخواست ابزار آن را نداشت، چه اینکه نه تنها تحصیل، بلکه توان خواندن و نوشتن هم خاصِّ طبقهی کوچک (معمولاً مرفه) بود.
ازدواج در گذشته بوده، الان هست و برای همیشه خواهد بود. فکر اینکه یک روزی ازدواج منسوخ خواهد شد به دلایل روانی، اجتماعی، فیزیولوژیکی و حتی معنوی، فکری خام و کودکانه است. اما باید دانست که ازدواجِ خوب، خوب است و مجرد ماندن از ازدواج متوسط بارها و بارها بهتر است! برخی از نکات ازدواج به شرح زیر است. برای اطلاعات تکمیلتر به سمینارهای چرا ازدواج، چرا طلاق؟» و 50 باید و نباید زندگی شویی» استاد دکتر هلاکویی مراجعه کنید.
1- دوست نداشتنِ کسی دلیل نمیخواهد، ولی دوست داشتن حتماً دلیل میخواهد!
2- تن به ازدواجی که 100% با آن موافقید ندهید! حتی 99% ایراد دارد.
3- هم پسر میتواند به دختر پیشنهاد بدهد و هم بر عکس. دوران یکطرفگی ازدواج تمام شده!
4- همسان خود را بیابید: ازدواج معامله نیست که بخواهید در آن سود کنید!
5- احتمال شکست ازدواجهای زیر 25 سال بالاست. از آن بپرهیزید.
6- ومی ندارد دختر حتماً کوچکتر از پسر باشد. اختلاف سنی تا 5 سال ایرادی ندارد ولی بیشتر نه.
7- از سلامت روان خود مطمئن شوید و با فردی سالم ازدواج کنید. شما نمیتوانید کسی را درست» کنید!
8- قرار است دختر و پسر همدیگر را دوست داشته باشند و بس. دوست داشتن خانوادهها مهم نیست!
9- قبل ازدواج کتاب عشق ویرانگر- نشر رسا» را بخوانید!
10- برای بچهدار شدن حتماً یکسال از ازدواجتان گذشته باشد و روی دو یا سه بچه برنامهریزی کنید.
11- رابطهی جنسی قبل از ازدواج هیچ» ضرورتی ندارد و هیچ» موضوعی را روشن نمیکند!
شرح در ادامهی مطلب.
مولانا میفرماید:
پیش چشمت داشتی شیشه کبود زان سبب عالم کبودت مینمود
این بیت زیبا نهیبی است بر ما. آدم بدبین، جز بدی از دنیا نمیبیند. دروغگو، به هیچ حرفی نمیتواند اعتماد کند. چاهکن بهر کسان، همیشه در اضطراب افتادن در چاه دیگران است. سوء استفادهچی، همیشه نگران است که مبادا مورد سوء استفاده قرار گیرد. طعنهزن هر حرفی را طعنه به خود میگیرد. کسی که عشق نمیورزد از درک عشق دیگران محروم میشود. و این چه زندگی است؟!
با خانم جوانی از آشنایان که در شرف ازدواج است در باب ازدواج صحبت میکردیم. پس از اینکه تا حدودی متوجه نادرست بودن انتخابش شد، پرسید چرا امروزه جوانان تن به ازدواج نمیدهند؟ سوال بسیار جالب توجهی بود. به نظر من علتها را میتوان اینگونه تبیین کرد:
از آن حرفهای رایج در ادبیات ما که امروزه بیمعنی است همین است که: یکی را گفتند عالم بی عمل به چه ماند؟ گفت به زنبور بی عسل! زمانی این حرف درست بوده که مردم نادان بودند و خود نمیتوانستند با قیاس و استدلال منطقی و علمی درستی یا نادرستی حرفی را بررسی کنند، چون اصولاً چیزی به اسم علم وجود نداشته است و لاجرم فقط وقتی حرف کسی را میپذیرفتند که گوینده خود به آن عمل میکرده است. امروزه فقط این حرف فقط در مورد کودکان درست است؛ یعنی کودک به جای حرف به عمل توجه میکند، خصوصاً در مورد پدر و مادر و مربیان، که آن هم به نادانی و ناتوانی او در استلال منطقی برمیگردد. در سایر موارد، نیازی نیست که حرف عالِم پشتوانهی عملی خودِ او را داشته باشد، حتی در موارد اخلاقی! به بیان دیگر، عالمِ بی عمل، کماکان زنبورِ با عسل است که خودش از آن تغذیه نمیکند ولی برای دیگران میتواند نافع و مغذی باشد.
مثال واضح آن توصیههای یک پزشک متخصص است. اگر متخصص قلب به ما بگوید که سیگار و مشروب و غذای ناسالم و استرس برای سلامت قلب مضر است و باید از آنها پرهیز کرد، ولی خودش پرهیز نکند، کماکان حرف او درست و قابل اعتنا و اجراست چون پشتوانهی علمی و منطقی دارد. بر عکس آن هم درست است: اگر کسی حرف نادرستی بزند (مثل تجویز مواد مخدر) و خودش هم به آن عمل کند، این عمل او ما را مجاب نمیکند که آن کار را بکنیم.
خلاصه اینکه ملاک عمل ما همیشه منطق و واقعیت علمی گفتههاست، نه عمل گویندهی آن!
هر هفته حدود 13 میلیون آلمانی در لاتاری هفتگی شرکت میکنند. از میان آنها یک نفر جایزهای چند میلیون یورویی میبرد و شاید چند صد یا چند هزار نفر هم جوایزی کوچکتر در حد چند صد یا چند هزار یورو. آنچه مسلم است این است که درصد افرادی که هیچ چیز گیرشان نمیآید» بالای 99% است. اما هیچ کس به این رقم که حکم قاعدهی قابل توجه دارد اشارهای نمیکند (چون نباید به آن اشاره کرد!) و در عوض در بزرگراهها و در شهرها تابلوهای بزرگی نصب میشود و روی آن عکس خندان برندهی میلیون یورویی به نمایش گذاشته میشود که در واقع یک استثنای قابل اغماض است!
همین بساط در جاهای دیگر هم دیده می شود: در بورس در بوق و کرنا میکنند که وارن بافت با بورس جزء ثروتمندهای دنیا شد ولی اشاره نمیکنند که بسیاری با همین بورس به خاک سیاه نشستند*! یا بسیار شنیدهایم که میگویند که بیل گیتس و استیو جابز، دو اسطورهی دنیای ثروتآفرینی دانشگاه را ترک کرده بودند، ولی نمیگویند بر سر آن هزاران نفر دیگری که دانشگاه را ترک کردند و "هیچ پخی نشدند" چه آمد! یا نمیگویند این همه آدم موفق دیگر موفقیت خود را مدیون تحصیلات دانشگاهی خود هستند!
خلاصه اینکه باید مراقب باشیم که چه چیزی قاعده است و چه چیزی استثناء. سپس به قواعد بچسبیم و در عین حال به خلاقیت خود پر و بال بدهیم و این هنر زندگی مدرن است. مثلاً قاعده این است که در عصر مدرن دانش و مهارت حرف اول را میزند. پس به دنبال آن میرویم ولی خلاقانه و هوشمندانه. به این معنی که آینده را مد نظر قرار میدهیم و سعی میکنیم با برنامهریزی و هدفگذاری، پرتقاضاترین دانش و مهارت آینده را که به آن علاقه و در آن مزیت داریم، امروز بدست آوریم. در این راه کمک مشاور بسیار راهگشاست.
* همانطور که میدانید من با فعالیت در بورس هیچ مشکلی ندارم و خودم فعال بازار سهام هستم. آنچه با آن مشکل دارم قبول استثناء به جای قاعده است که باعث میشود رؤیاها را جای واقعیت بپیریم!
چند ماهی است که دوستان و مخاطبان ارجمندی به من لطف و اعتماد دارند و طی گفتگوهای تلفنی مسائلشان را با من در میان میگذارند. آنچه در این گفتگوها نظر من را به خود جلب کرده این است که بسیاری از مسائل مطروحه ریشه و در نتیجه راه حل مشترکی دارند. یکی از متداولترین آنها انتظارات نادرست است: از خود، از والدین، از همسر، از فرزندان و از جامعه. قبلاً در پستی راجع به انتظارات نابجا صحبت کردم و اسم آن را انتظارات لعنتی گذاشتم. انتظارات نابجا از نادیده گرفتن واقعیتها و در بسیاری از موارد از توجه به استثناءها به جای قواعد ناشی میشود (اینجا) که باید مراقبشان بود. شبهنیازها عامل دردسرساز مهم دیگرند: نیازهایی که نیاز ما نیست! شبهنیازها، انتظارات نابجا، نشناختن خود، تقلید از دیگران و بیتوجهی به واقعیات باعث میشوند سراغ راه حلهایی برویم که مرتبط با مشکل واقعی ما نیست (در اینجا بحث مختصری کردم). برای رهاشدن از شر شبهنیازها و یافتن نیازها بهترین کار بارش فکری است. این ابزار ساده ارزشی فوقالعاده دارد. بارش فکری یکی از ابزارهایی است که باعث میشود از گمی در زندگی خلاص شویم و گیج نزنیم! همهی این آتش البته از گور دستان نامرئیِ کارشکنِ خودمان برمیخیزد! مکانیزم دفاعیِ خودکار و البته ناکارآمدی که در طول زمان آموختهایم و به آن خو کردهایم و لاجرم در گرداب رفتارهای خودشکنی گیر افتادهایم که خلاصی از آنها ای بسا بدون کمک تخصصی ممکن نباشد. کمکهای روانشناس حکم حمام روانی را دارد که به همان اندازهی حمام فیزیکی مهم است و مانع از ژندهپوشی، زبالهگردی و گندیدن روان ما میشود. حمام مرتب روانی بخشی از برنامهی مراقبت از خود است که برای همهی افرادی که از پوست و خون تشکیل شدهاند ضروری است و من بهترین و بیشترین رشد خود را در این جلسات با روانشناسانم (دکتر سحر طاهباز، دکتر نیما قربانی) یافتهام.
درباره این سایت